پارمیس جونمپارمیس جونم، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

پارمیس بهشت ما

مریض شدن پارمیس عزیزم

      سلام به دختر عزیزو نازم گل دخترم این چند روز حسابی مریض شدی و منم به خاطر مریضیت افسرده شده بودم.   وقتی تو مریض میشی نمی دونی چقد ناراحتم حوصله هیچ کاری رو ندارم. چند روز پیش تر رفته بودیم مراسم بابا بزرگ حسام و شب همراه غذا دوغ دادن و چون ما هیچ وقت دوغ نمی گیریم از خدا خواستی منم کنارت نبودم و پیش مامان جون بودی و 2 لیوان دوغ خوردی. خونه که اومدیم نصف شب خیلی حالت بد شد از اون موقع اشتهات کم شده چند روز خوب شدی ولی روز جمعه ای دوباره حالت بد شد. سه شنبه ای بردیمت پیش دکتر استاد ابراهیمی داروهایی بهت داد خیلی بهتر شدی.قبلش...
28 دی 1392

دخترم فرشته نازم با تو خوشبختم

دختر که داشته باشی،    با خود تصور می کنی    پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای طلایی اش  -وقتی کمی بلند تر شوند-  ... و کیف عالم را می بری  از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان    دختر که داشته باشی،    خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی    که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده    به گوش انداخته اید  -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود    و خنده ی از ته دل امانش را می برد-  دختر که داشته باشی    انتظار روزی را می کشی که با هم    بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ    و گل های ی...
21 دی 1392

اولین برف زمستانی92 با حضور پارمیسم

سلام دختر عزیزم   بالاخره در رفسنجان برف بارید و تو کلی ذوق  کردی ومنم از ذوقت خیلی خوشحال شدم.   صبح که از خواب بیدار شدم پرده رو کنار زدم  دیدم وای زمین سفید شده کلی برف از    شب اومده بوده وقتی توی اتاق اومدم دیدم  بیدار شدی گفتم پارمیس  بیرون برف    اومده سریع نشستی گفتی مامان بریم برف  بازی و پشت سر هم می گفتی برف  برف برف.   منم داشتم فکر می کردم که باید کلی لباس  تنت کنم سرمانخوری  ببرمت مهد اخه خدا    روشکر امسال  ازسرماخوردگی در امان  موندی ایش...
20 دی 1392

HAPPY NEW YEAR

      کریسمس زمان خاصی از سال است تا کسانی را که به قلب های ما نزدیکترند را به یاد آوریم      روزهای توام با شادی و خوشبختی کریسمس یک بار دیگر                       همراه با سعادت در حال امدن است                                                                                                 &...
12 دی 1392

تولد سه سالگی

چندمین تولد توست؟   و چندمین انبساط مجدد کائنات؟   این چندمین بارخلقت است؟   و چندمین انفجار سکوت؟   چندمین لبخند آفرینش؟   خورشید را چندمین بار است که میبینی؟   و پروانه ساعتها چندمین بار است که میچرخد؟   و ثانیه چندمین بار است که به احترام تو برمیخیزد؟   چندمین بار است که مجدداً نفس میکشی؟   چندمین دم!؟   چندمین آن!؟   آه که تو چقدر خوشبختی!   و جهان چه پرغوغاست   که سومین تولد تو را جشن میگیرد . . .         &nbs...
10 دی 1392

پستی با کلی عکس

زیبای من دختر خوشگلم     هر روز که می گذره یه حسی دارم نسبت بهت.اینقدر خانم شدی حرفامو گوش میدی و جایی  که میریم اصلا اذیت نمی کنی وحرفهای شیرینی میزنی.دیشب داشتیم می خوابیدیم  با خودت  داشتی حرف می زدی و در مورد بابا بزرگ  حسام  میگفتی  که اقا پیره چشمش اخ شده  پیر  بوده خدا رحمتش کنه  با همون زبون شیرینت .چشمامو باز کردم یه عالمه بوست کردم. پیش خودم گفتم چقدر باید مواظب صحبتامون باشیم چون الان زمانیه که خیلی قشنگ گوش میدی.  از مهد که داریم برمی گردیم مجبورم می کنی بریم خونه باب...
10 دی 1392

تولد تولد

پارمیسم دختر زیبایم رویای من عمرم روحم تولدت مبارک     ایشالله عمر طولانی با شادی داشته باشی گلم   لبخند زدی و آسمان آبی شد   شبهای قشنگ مهر مهتابی شد                       به زودی با یه پست پر بار بر می گردم ...
4 دی 1392

طولانی ترین شب سال در کنار عزیزانم

پارمیس بابا و مامان ؛   پاییز 92 هم تموم شد و زمستون با سرماش از راه رسید. امیدوارم روزها و شبهای زمستونی خوب و پرخاطره ای رو در کنار همدیگه سپری کنیم.     سومین زمستونت مبارک ... سومین یلدای عمرت هم مبارکت باشه عزیز دلم.   شب یلدا هم تموم شد و واقعا شب خوبی بود و رفتیم خونه بابا بزرگ و بیشتر از همیشه خندیدی و بازی کردی خصوصا  با بابابزرگ. قایم موشک بازی کردی و همش می رفتی یه جا قایم میشدی و می گفتی اگه تونستی منو پیدا کنی کارهای نازگلم همه رو به خنده وا داشتی. عمو مجتبی هم بود باهاش رابطه ای نداشتی ولی دیشب حسابی د...
1 دی 1392
1